روز جهانی عدالت اجتماعی

متن مرتبط با «عبداللهی» در سایت روز جهانی عدالت اجتماعی نوشته شده است

ز سر می‌رود خواب نوشین من ـــ سعید عبداللهی(س. ع. نسیم)

  • سعید عبداللهی (س. ع. نسیم)*ز سر می‌رود خوابِ نوشین من تو و ماه و پروین به بالین من*به پایت گذارم سراپای عشق ز اندیشه‌ی پاك و پویای عشق*شكیلای نام تو آذین شعر سرود ستاره، نشید سپهر*نگارا تو ای سرو زیبای من!غم و سور و مهرت دل‌آرای من*جمال تو و طاق مینای تو بر و بومِ مه‌سا و زیبای تو *چو گلبرگ جان سو به سو می‌كشم به دور جهان كو به كو می‌كشم*همه عمر گل وقف باغ تو بادهزاران ستاره چراغ تو باد*به آهنگ و شعر و ترانه‌ی رود همه تار و پودم تو را می‌سرود*تو انگشتری زمین را نگین تو را خواهم آزاد و فخر زمین...برچسب‌ها: ایران, مرز پرگهر, شعر, ترانه بخوانید, ...ادامه مطلب

  • حریق نوا ـــ سعید عبداللهی (س. ع. نسیم)

  • حریق نوا*سعید عبداللهی (س. ع. نسیم)*باران‌های «ماهور» رااز کدام ابر برایت ببارم؟توفان‌های «شور» رااز کدام آبشار برایت بیفشانم؟مدهوشانه‌های «نوا» رااز کدام ماه برایت بتابم؟شوروشان «چهارگاه» راتا کدام بیکرانه برایت بنگرم؟رنگ‌دانه‌های «سه‌گاه» رااز رواق‌های کدام بزم برایت گلچین کنم؟شکوه‌یادان «همایون» رااز ارتفاع کدامین سرو برایت بچینم؟* فراقی‌های حریق عشقت را خمیدم.این‌همه راکجا برایت بیاورم؟*۲۰ فروردین ۱۴۰۳برچسب‌ها: عاشقانه‌ها, موسیقی ایرانی, دستگاه موسیقی بخوانید, ...ادامه مطلب

  • غزل‌نگار نجیب ـــ سعید عبداللهی (س. ع. نسیم)

  • غزل‌نگار نجیبدر یادواره‌ی حمید اسدیان*س. ع. نسیم*به هرچه خاطره دست می‌کشم شب و روزنجیب واژه، سخن‌گوی آه‌وار زمین*عجب شباهت باران به شعرهای تو هستبر این کتیبه‌ی دلتنگ ماه‌وار زمین*چه دست‌ها به سر واژه‌ها کشیدی و، عشقنوشت قصه‌ی خون‌رنگ راه‌وار زمین*نبرد حکمت و جهل است، حدیث قصه و شعرتدر این بسیط شقاوت، سماط چاه‌وار زمین*نگاه داغ شقایق، غریو آزادیغزل‌نگار نجیبت، ندای گاه‌وار زمین*۲۳ آذر ۱۴۰۲برچسب‌ها: حمید اسدیان, کاظم مصطفوی, غزل, عاشقانه‌ها بخوانید, ...ادامه مطلب

  • ابتذال ــ سعید عبداللهی

  • ابتذال*سعید عبداللهی*. ابتذال در کلیتش، عادت کردن به هرچه که هست، هر وضعی که هست و تن دادن به وضع موجود تا حد عادت به زندگی گیاهی است. این عادت و تن دادن یا تسلیم شدن و زندگی با آن تا جایی پیش می‌رود که «آشنا»ی سایه‌به‌سایه‌ می‌شود. به‌همین خاطر، آشنازدایی از این عادت و تسلیم[ابتذال]، کاری بس سخت برای یک روشنفکر متعهد است؛ سخت‌تر از درافتادن با یک دیکتاتور که خودش مروج و وظیفه‌خور ابتذال است. ابتذال، پهنه‌یی وسیع دارد. از دروغ و شارلاتانیسم و لمپنیسم ضد اخلاق به‌عنوان یک فرهنگ گرفته تا بت‌پرستی، نژادپرستی، جنسیت‌پرستی، خان‌پرستی، شاه‌پرستی و رهبرپرستی که همگی آدمی را از آزادی و استقلال در اختیار، انتخاب و آگاهی تهی می‌کنند. روی دیگر این ابتذال، عوام‌زدگی و افتادن دنبال هیاهوهای پوچ و میان‌تهی است که معمولاً بساطش را دولت‌ها و نفع‌برندگان از این هیاهو پهن می‌کنند. روی دیگر این ابتذال، بی‌سوادی را سرمایه کردن و از آن نان خوردن است. روی دیگر این ابتذال ــ که ظاهر شیکی هم می‌تواند داشته باشد ــ این است که آدمی هویت انسانی‌اش را در موقعیت و مقام و کرسی و جاه‌طلبی می‌بیند. تو را به خدا به تاریخ پشت سرمان و همین الآن‌مان نگاه کن، ببین چقدر جنایت و آدم‌کشی و تباهی و استثمار و نابودی زندگی به‌خاطر ابتذال مقام و جاه‌طلبی رخ داده است! روی دیگر این ابتذال ــ که از مهم‌ترین‌ها است ــ سلسله‌ی دیکتاتوری و اثرات آن بر ریز و درشت زندگی مردم است. باید بدانیم که اصلاً منشأ و سرچشمه‌ی ابتذال، دیکتاتوری است؛ چه سیاسی‌اش، چه مذهبی‌اش، چه ایدئولوژیکش. مبتذل اعظم این است. به‌اینجا که رسیدیم، این را هم اضافه کنم که بازیگران روی صحنه‌ و زمین این مبتذل اعظم و شرکت در سیرک‌ها و نمای, ...ادامه مطلب

  • ویژه‌گی‌های هنر استاد شجریان ــ سعید عبداللهی

  • ویژه‌گی‌های هنر استاد شجریان*سعید عبداللهی*ـــ همواره پاسخ به نیاز روحی، عاطفی و آگاهی مخاطب شعر و موسیقی را در نظر داشته است.ـــ برای تأمین این پاسخ، با همکاری آهنگ‌سازان و نوازندگان، سراغ بهترین‌های شعر و موسیقی در تاریخ ایران رفته است.ـــ از سال ۱۳۵۸ به بعد، همواره شعرها را ــ چه خودش و چه با هم‌فکری دیگران ــ گزینشی انتخاب کرده است؛ طوری که موضوعات روز سیاسی و اجتماعی ایران در این شعرها بازتاب و انعکاس یافته‌اند.ـــ تحولات سیاسی ــ اجتماعی ــ فرهنگی ایران را همواره مطالعه کرده و تحت نظر داشت. دقتی که از ضرورت‌های ناگزیر داشتن «شعور سیاسی» هنرمند در سلطه‌گریِ دیکتاتوری‌ها بر کشور ما بوده است و ادامه دارد.ـــ با هوشیاریِ ستودنیِ درخور یک هنرمند بااصالت، هرگز هنرش را ملکوک خودکامه‌گان سیاسی و سلطه‌گران جانی زمانه‌اش نکرد.ـــ به‌همین دلایل، هنرش همواره خدمتگزار حقیقی به رنج‌ها و عشق‌های مردمان بوده و در سینه و زبان و خاطرشان ارج گذاشته شده است.ـــ تقریباً هزار سال شعر فارسی را می‌توان در آثار آوازی و تصانیف استاد شجریان یافت.ـــ هزاران ایرانی را با بهترین‌های شعر فارسی آشنا کرد و بسیاری بیت‌های آوازی و تصانیف را بر سر زبان‌شان جاری نمود.ـــ با همه‌ی این سرمایه‌ها، از وجدان انسانی ــ هنری و صدای روح‌نواز و جان‌شکار کم‌نظیرش، در خدمت به فرهنگ بالنده‌ی ایران محافظت کرد و نام و هنرش جزئی از فرهنگ جاودانه‌ی ایران‌زمین جاری گشته است.*یاد خوب و محبوبش، در آرزوهای دیرینه‌ و همیشه جاریِ ایران‌زمین برای تحقق جامعه‌یی آزاد و دموکراتیک و بافرهنگ همراه با حضورش در قلم و شعر و موسیقیِ معشوق مردم، جاودان باد...*۱۷ مهر ۱۴۰۲برچسب‌ها: شجریان, خسرو آواز ایران, موسیقی, چاوش بخوانید, ...ادامه مطلب

  • مرضیه و هنر درک زمانه ـــ سعید عبداللهی

  • مرضیه و هنر درک زمانه*سعید عبداللهی*«بهترین چیز رسیدن به نگاهی‌ست كه از حادثه‌ی عشقتَـر است.»(سهراب سپهری، شعر «شب تنهایی خوب»)*مرضیه، صمیمیت نافذ سرشتی‌ شد که برگ‌برگ کتاب زندگی‌اش را با «حادثه‌ی عشق» نوشت. صدایی شد مأنوس فرهنگ ایران. نوایی شد که شصت سال از حیات مردم ایران را آلبوم تصنیف و خاطره كرد. وجودی با ظرافت‌های روح‌انگیز و دلنواز و كمال‌خواه هنر. شخصیتی اجتماعی که با فرهنگ پیشرو جامعه‌اش آمیخت و زندگی‌اش را با ارزش‌هایی كه همواره در نغمه و نوایش مترنم بود، معنا کرد و در دفتر زمانه‌ها قوام بخشید.*نواگر طبیعت و انسانخاطرات چندین نسل در صدای مرضیه جاری شد و ماند. خاطراتی كه با بلند آبشاران بر شانه‌های سحرگاهان و شامگاهان، گیسو افشانند و با جریان بی‌مرگ جلوه‌ها و تجلّی‌های نیرومند زندگی عجین‌ و در جویبار شعر و ترانه و فرهنگ زمانه، جاری. در پیوند با چنین فرهنگ اصیل و غنی انسانی، مرضیه نوای سوك و سور مردم سرزمینش گشت. زنـی كه صدایش ترنم جلوه‌های متنوع زندگی در پیوند با طبیعت و انسان شد.*ریشه‌دواندن در فرهنگ و تاریخ دلنوازی‌های چهار فصلِ «گل‌های تازه»، «گل‌های رنگارنگ» و «گل‌های صحرایی»، ضیافت‌های منادیان شعر بالنده و موسیقی ماندگار ایران بود. مرضیه، بنان، شجریان و قوامی از شمع‌های فروزان این ضیافت‌ها بودند. روح‌الله خالقی، نورعلی برومند، خوانساری، همایون خرم، ابوالحسن صبا، رهی معیری، نواب صفا، علی‌اكبر شیدا، عارف قزوینی، مرتضی و منوچهر محجوبی، احمد عبادی، حسن كسایی، فرامرز پایور، داریوش صفوت، جواد معروفی، تورج نگهبان، معینی کرمانشاهی و...سال‌هاسال سرآمدان ترانه‌سرا و آهنگساز این بوم و بر، در هاله‌ی آوای فریبای مرضیه گرد آمدند. این همه، با رسولان زبان فارسی و فرهنگ ایران و , ...ادامه مطلب

  • «شعور سیاسی» چیست؟ ــ سعید عبداللهی

  • «شعور سیاسی» چیست؟*سعید عبداللهی*سه معیار رقم خوردن سرنوشتی نیک یا بدتجربیات تاریخی در علل تداوم دیکتاتوری‌های موروثی در ایران،‌ تأکید می‌کنند که مبنای «شعور سیاسی» می‌تواند شامل چنین مفاهیمی باشد:۱ ــ تشخیص «منافع ملی» شامل: هویت ملی / تمامیت ارضی / نفی سلطه‌ی یک گروه بر آحاد مردم / فرصت‌های برابر سیاسی، اقتصادی، آموزشی، فرهنگی، علمی و ورزشی برای همگان / برابری زن و مرد / پاس‌داشتن زبان / حفظ میراث ملی و تاریخی / دوری جستن از تعرض سیاسی و جغرافیایی به ملک و اقلیم و سرزمینی دیگر.۲ ــ تشخیص تضاد اصلی سیاسی ــ اجتماعی ــ فرهنگی که مانع عمده‌ی تأمین منافع ملی است.۳ ــ تشخیص ضرورت آزادی، دموکراسی و برابری و تقدم آن‌ها بر هرگونه گرایش مذهبی و غیر مذهبی و منافع شخصی، گروهی و دولتی.* دانای کل یا هوشمند؟آیا داشتن این سه شاخص «شعور سیاسی»، الزاماً دانش فراوان آکادمیک و کلاسیک و رسانه‌یی می‌‌خواهد؟فرق اسپارتاکوس با کراسوس چه بود؟فرق امیرکبیر و ستارخان با پادشاهان قاجار و ملازمان دربارشان چه بود؟از این نمونه‌ها در تاریخ جهان و ایران و هم‌اکنون بسیار است.*چند ویژگی «شعور سیاسی»دارنده‌ی «شعور سیاسی» ابن‌الوقت نیست. با جریان تبلیغات چشم‌پرکن مجازی، سرد و گرم نمی‌شود. اهل ابتذال پوپولیسم فالووری نیست.دارنده‌ی «شعور سیاسی» برگ‌های بازی اتاق فکر دیکتاتور را تشخیص می‌دهد و هرگز روی میز آن بازی نمی‌کند. با طولانی شدن مبارزه و پیچ‌وخم‌های ناگزیرِ درگیر شدن با دسیسه‌های پیش رو، هوشمندتر می‌شود.دارنده‌ی «شعور سیاسی» همواره جریانات امروز را با چشم‌انداز و نتایج احتمالی آن‌ها در آینده، می‌سنجد. در این سنجش، همواره «منافع ملی ایران» را مد نظر دارد.دارنده‌ی «شعور سیاسی» می‌خواهد شناسنامه‌ی سرنوشت ایر, ...ادامه مطلب

  • یادداشت از کتاب « تراژدی قدرت در شاهنامه» ـــ سعید عبداللهی

  • یادداشت‌برداری از کتاب: تراژدی قدرت در شاهنامهنوشته: مصطفی رحیمیانتشارات نیلوفرچاپ اول: پاییز ۱۳۶۹..............................یادداشت‌برداری: سعید عبداللهی ــ تیر ۱۴۰۲قسمت هشتم ــ رستم در سیستان، زاده‌ی اسفندیار [بهمن] را پرورش می‌دهد. پس از چندی، گشتاسب بهمن را به پایتخت می‌خواند...همین بهمن پس از رسیدن به پادشاهی برای انتقام گرفتن از رستمی که دیگر در جهان نیست به زابل‌ستان لشکر می‌کشد. جایی را که در آن پرورده‌شده به تاراج می‌دهد، زال پیر را به بند می‌کشد و فرامرز گرد را می‌کشد. قدرت، حق‌نشناس است. ص ۲۰۳*برداشت‌هاــ در اسفندیار به‌گفته‌ی شاهرخ مسکوب در مقدمه‌یی بر رستم و اسفندیار ص ۴۲: «فرمانروای زندگی، قلب است نه مغز، احساس است نه اندیشه». ص ۲۰۴ــ [در تراژدی] نکته در نبرد یک اهورایی با اهورایی دیگر است و همین است که فاجعه را می‌سازد. جنگ خوبان، پیروزمند ندارد و اگر دارد اهریمن است که به فاجعه قهقهه می‌زند. ص ۲۰۵ــ رستم با مقاومت در برابر دستور نابخرانه‌ی پادشاه، مقام معنوی خود را بالاتر از او قرار می‌دهد. در واقع می‌گوید تو حق نداری دستی را به ناروا ببندی و اکنون که تو خود نخواسته‌یی مجری این قانون اهورایی شوی، من مقام بلندی را که تو خالی گذاشته‌یی پر می‌کنم. بدین‌گونه رسالت این صاحب‌مقامان بزرگ است. صص ۲۰۶ و ۲۰۷ــ معمولاً پیرامونیان پادشاه چه کسانی هستند؟ مشتی چاپلوس که معایب را می‌پوشانند و محسنات نبودی را در بوق و کرنا می‌دمند. طبع بشر اصولاً تأیید را دوست دارد. چنین است که چاپلوسان و مداحان بی‌هنر همیشه پیرامون صاحب قدرت بوده‌اند که او را در خواب غرور بیشتر فروبرده و به جنون عظمت‌طلبی‌اش افزوده‌اند. و هم از این راه نان خورده‌اند. تاریخ شرق از این کسان بسیار می‌, ...ادامه مطلب

  • شیرکو بی‌کس؛ شاعری در خاطره‌های زمین و آه عمیق مهتاب ــ سعید عبداللهی

  • به‌مناسبت ۴ اوت، سالگرد درگذشت شیرکو بی‌کسشاعری در خاطره‌های زمین و آه عمیق مهتاب*سعید عبداللهی*با شعر شیرکو بی‌کس که باشی، با زمین و گهواره و زندگی پیوند می‌یابی. زمینی که مادر است؛ گهواره‌یی که می‌پرورد و زندگی‌یی که جلوه‌ی سالخورده‌ترین چنگاچنگ عشق و تمنای زیستن و نبرد با ناگزیر مرگ است.با شعر شیرکو بی‌کس که باشی، در رئالیسمی خانه‌کرده در متن و بطن زندگی، تنفسی دیگر و نگاهی بایسته‌تر به واقعیت‌های تلخ و شیرینش خواهی داشت. این واقعیت در مضمون‌هایی متبلور می‌شود که با شعر جهان پهلو می‌زند؛ مضمون‌هایی چون «آزادی»، «همبستگی انسانی»، «عشق تبعید گشته در هزارتوی جهان پررنج» و «نابرابری زنان».احمد شاملو در یادداشت حسرت‌باری، درباره شیرکو بی‌کس می‌نویسد: «اگر شیرکو بی‌کس را زود‌تر می‌شناختم، اشعارش را قبل از لورکا ترجمه می‌کردم. افسوس که شاعر و نابغه‌ی کُرد را دیر یافتم؛ ولی تعدادی از شعرهای این نابغه‌ی کُرد را ترجمه کردم».اندیشه و قلم شیرکو بی‌کس را در ردیف شاعران پیشرو و نامی جهان فدریکو گارسیا لورکا(اسپانیا)، ناظم حکمت(ترکیه)، یانیس ریتسوس(یونان)، پابلو نرودا(شیلی) و محمود درویش(فلسطین) معرفی می‌کنند.شعر شیرکو بی‌کس از کج و کوژ زمین برمی‌خیزد و در نقد زندگی، زبان خاطره‌های بی‌تعارف همه‌گان است. شعر او اما زمانه‌های بدسگال را پیموده و در ایوانی از تداعی‌های دریغ‌انگیز آدمی، مادرانه با زندگی نجوا می‌کند؛ مادرانه، آری، از آنسان که رنج‌های زندگی زیر سلطه جهل و نظم ضد آزادی و برابری، هرگز با مادران تعارف نداشته‌اند:«هر لذتی که می‌پوشمیا آستینش دراز استیا کوتاهیا گُشادبه قد من!هر غمی که می‌پوشمدقیق!انگار برای من بافته شده...».شیرکو بی‌کس را «امپراتور شعر کردستان» لقب داده‌اند. او زاده, ...ادامه مطلب

  • دو شعر از سعید عبداللهی

  • *دو شعر از سعید عبداللهیندا ــــــــــ*اهریمن یأس خو به غارت امیدهایت می آید!با دستانت برشوبر شانه‌های عشق بزن...!*سروش ــــــــــ*آهنگ‌هاآواهانداهاـ یاران استعاره‌هایت ـتنهایی عظیمت را رامشِ شکوه می‌بخشند.در هالـه‌ی بارش هوایی ورویش زمین.*جهان و انسانشاین‌گونه برت می‌گیرند...از کتاب: تماشای جهان سخت استبرچسب‌ها: عاشقانه, تماشای جهان سخت است بخوانید, ...ادامه مطلب

  • یادداشت از کتاب تراژدی قدرت در شاهنامه ــ سعید عبداللهی

  • یادداشت‌برداری از کتاب:تراژدی قدرت در شاهنامهنوشته: مصطفی رحیمیانتشارات نیلوفرچاپ اول: پاییز ۱۳۶۹..............................یادداشت‌برداری: سعید عبداللهی قسمت اول۱مسأله‌ی قدرت در ایران به‌گونه‌یی اسف‌انگیز ناشناخته است. مجموع کتاب‌هایی که در این‌باره ترجمه شده است، حتا به شماره‌ی انگشتان دست هم نمی‌رسد: فقط سه کتاب! [قدرت اثر برتراند راسل، کالبدشکافی قدرت نوشته گالبرایت، قدرت سیاسی اثر لاپیری.]کتاب دوم و سوم هیچ بحثی را در مطبوعات برنینگیخت و کتاب اول هم چهار سال پس از نگارش انتشار یافت. این در حالی‌ست که به‌گفته‌ی گالبرایت نویسنده‌ی کتاب کالبدشکافی قدرت، در زبان انگلیسی درباره‌ی قدرت آن‌قدر کتاب نوشته شده است که عمر یک محقق برای خواندن آن‌ها کافی نیست. صص ۹ و ۱۰*بخش اول:قدرت چیست؟ــ آدم و آدمی فزون‌طلب‌اند. چه چیز او را زودتر و بهتر از همه‌چیز وسوسه می‌کند؟ جاودانگی و پادشاهیِ تباهی‌ناپذیر.پس طلب قدرت مهم‌تر از رفع گرسنگی و برهنگی است و آدمی برای آن، روضة‌ دارالسلام را از کف می‌نهد. ص ۱۲ــ زمانی که اندیشه‌ی مارکس نضج می‌گرفت زمان پدید آمدن زشت‌ترین و هولناک‌ترین چهره‌های سرمایه‌داری بود: در کارخانه‌هایی که غالباً فاقد وسایل بهداشتی بود،‌ در فضایی تاریک و خفقان‌آور روستاییانی که از روستاها زانده شده بودند به بدترین وضع ممکن در خدمت ماشین درآمده بودند. ص ۱۳ــ بزرگ‌ترین آرزو ــ و لاجرم بزرگ‌ترین غریزه‌ی ــ آن کارگران نگون‌بخت دسترسی به وضعی بوده که آنان را از این وضع مرگ‌بار رهایی دهد. بازتاب این بیداد در ذهن کسی چون مارکس چه چیزی جز این می‌تواند باشد: «اساس کار، مبارزه‌ی طبقاتی است». یعنی جنگ بر سر ثروت است. در حالی که اگر عمیق نگاه کنیم متوجه خواهیم شد که تاریخ، تاریخ مبا, ...ادامه مطلب

  •  یادداشت از کتاب تراژدی قدرت در شاهنامه ـــ سعید عبداللهی

  • یادداشت‌برداری از کتاب:تراژدی قدرت در شاهنامهنوشته: مصطفی رحیمیانتشارات نیلوفرچاپ اول: پاییز ۱۳۶۹..............................یادداشت‌برداری: سعید عبداللهی قسمت دومــ فیخته در «چهار مقاله درباره‌ی آزادی» ص ۲۷۵ می‌نویسد: آدمی از این‌که ذهنیت خویش را در فرمان قوانین عقل قرار دهد بیم دارد و وسعت یا تحکم را ترجیح می‌دهد.برتراند راسل در «قدرت» ص ۲۳ می‌نویسد: خشاریارشاه وقتی به آتن لشکر کشید نه خوراک کم داشت، نه پوشاک، نه زن. هدف، ارضای تمایل قدرت‌طلبی بود. ص ۲۵ــ محمود عنایت در «وحشت‌آباد جورج اورول» نقل می‌کند: در آینده هیچ نوع وفاداری جز وفاداری به حزب و هیچ نوع عشقی جز عشق به برادر بزرگ[دیکتاتور] وجود نخواهد داشت. وقتی قدرت به سرحد کمال برسد دیگر نیازی به علم نخواهد داشت. آن روز تمامی لذات از میان خواهد رفت. [پاورقی: این تخیل نیست. کسانی که در انقلاب فرانسه لاوازیه را اعدام کردند استدلال‌شان این بود.] ص ۲۶ ــ اشتریر در نقد و تحلیل جباریت ص ۳۹ از قول ناپلئون نقل می‌کند: اشتیاق تسلط بر روح دیگران قوی‌ترین امیال است. ص ۲۶ــ اوکتاویو پاز شاعر و نویسنده و متفکر مکزیکی در Edi folio ص ۱۸۷ می‌نویسد: نوسازی امریکای لاتین راهش مردمی کردن سیاسی است. برای نوساختن امور اجتماعی و سیاسی، ابتدا باید قدرت سیاسی را نوساخت. یعنی مردم‌سالاری بیشتری لازم است. من نظام دیگری را نمی‌شناسم. ص ۲۷ــ پاورقی ص ۲۸: در حقیقت روان‌شناسی دوران «فئودالیته» در کسب افتخار خلاصه می‌شود. تمام هم و غم پهلوانان شاهنامه جست‌وجوی نام است: مرا نام باید که تن مرگ راست.ــ سیاست‌مداران کشورهای امریکای لاتین هرچه کوشیدند با حفظ دیکتاتوریِ معهود، وضع اقتصادی را سروسامانی بدهند، میسر نشد. عاقبت مجبور شدند ابتدا آزادی‌هایی به, ...ادامه مطلب

  • یادداشت از کتاب « تراژدی قدرت در شاهنامه» ـــ سعید عبداللهی

  • یادداشت‌برداری از کتاب: تراژدی قدرت در شاهنامهنوشته: مصطفی رحیمیانتشارات نیلوفرچاپ اول: پاییز ۱۳۶۹..............................یادداشت‌برداری: سعید عبداللهی ــ تیر ۱۴۰۲قسمت سوم قدرت و آرمانــ قدرت‌پرستان از نظری «حسن نیت» دارند؛ استالین واقعاً معتقد بود ــ البته به‌غلط ــ که در «مسیر تاریخ» گام برمی‌دارد. هیتلر می‌پنداشت که به ملت آلمان خدمت می‌کند. منتها قدرت، از خود بیگانگی و در نتیجه غفلت شگفتی در قدرت‌پرست به‌وجود می‌آورد که وی یکسره از خود و دیگران دور می‌افتد. محمدرضا شاه واله‌ی امر موهومی به‌نام «تمدن بزرگ» بود. بدین‌گونه آرمان در وجود قدرت‌پرست به‌صورت «ضد آرمان» درمی‌آید. درواقع قدرت‌پرست عاشق توهم خود است، از آن نظر که متعلق به اوست. از این‌جاست که ویلیام هریست می‌گوید: «عشق به قدرت، در واقع عشق به خود است».[از کتاب کالبدشکافی قدرت،‌ ص ۱۹]و ناپلئون می‌گوید: «انقلاب تمام شده و اصولش در شخص من متبلور شده و بر جای مانده است. حکومت من نماینده‌ی ملت حاکم بر خود است. در مقابل این حاکمیت، مخالفت معنی ندارد». [از همان کتاب، ص ۲۷۷] ص ۴۷ــ قدرت‌گرا در واقع می‌گوید: آرمان یعنی من. بدا به حال کسی که آرمان‌پرست نباشد. «از این رو شهریاری که بخواهد شهریاری را از کف ندهد می‌باید شیوه‌های ناپرهیزگاری را بیاموزد و هرجا که نیاز باشد به‌کار بندد.» ص ۴۸*لوازم قدرتــ دروغ، کار قدرت‌پرست را به ریاکاری می‌کشاند: استالین به سال ۱۹۳۶ برای شوروی قانون اساسی جدیدی نوشت، بسیار دموکراتیک. پهلوی‌ها قانون اساسی را لغو نکردند ولی هیچ‌گاه آن را اجرا نکردند. ص ۴۹ــ یکی دیگر از تجلیات قدرت، تملق‌دوستی است. چاپلوسان سلطه‌گر را در بی‌خبری خود باقی می‌گذارند و مدام در گوش او می‌خوانند که آن‌قدر صفت, ...ادامه مطلب

  • همایون‌باد نوروز مبارک‌دم ۱۴۰۲ ــ سعید عبداللهی

  • بهار و هرچه در او هست صورتند و تو جانی...همایون‌باد نوروز مبارک‌دم*زمین به‌انتظار تو گشتتویی تویی خجسته‌ی عید *نوروز۱۴۰۲سعید عبداللهیبرچسب‌ها: نوروز ۱۴۰۲ بخوانید, ...ادامه مطلب

  • دو بیتی؛ ای عشق ـــ سعید عبداللهی(س. ع. نسیم)

  • ای عشق*س. ع. نسیم*زمین بی‌تو چرا می‌گردد؟ ای عشق!زمان بی‌تو چرا می‌چرخد؟ ای عشق!غیاب تو به‌ دور ماه و خورشیدبه این گرداب خون می‌ارزد؟ ای عشق؟*۱۱ فروردین ۱۴۰۲برچسب‌ها: دو بیتی بخوانید, ...ادامه مطلب

  • جدیدترین مطالب منتشر شده

    گزیده مطالب

    تبلیغات

    برچسب ها